طراحی موشِن (حرکت) زیرمجموعهای از طراحی گرافیک محسوب میشود. طبیعتاً “موشن گرافیک” یا همان “گرافیک متحرک” را نیز میتوان زیرمجموعهای از گرافیک دانست با این تفاوت که در آن، مقوله حرکت دادن یا به اصطلاح جان بخشیدن به عناصر گرافیکی وجود دارد.
اما این نکته را فراموش نکنید که موشن گرافیک و انیمیشن که هر دو در بیشتر مواقع با یک نام “تصویر متحرک” شناخته شدهاند، با وجود مرزهای مشترک بسیار یک نقطه متمایز بسیار مشهودی دارند و آن وجود روایت در انیمیشن است. در حقیقت انیمیشن از هنر درام متولد شده است در صورتی که موشن گرافیک بیشتر یک هنر آبستره یا انتزاعی همچون موسیقی محسوب میشود.
در مفهوم “موشن گرافیک” دیگر یک طراح نمیتواند با طراحی یک پوستر، تنها در یک لحظه با بیننده خود ارتباط برقرار کند و نیازمند یک بازه زمانی است تا بتواند عواطف خود را در آن بیان کند. طبیعتا با وارد شدن زمان به مقوله گرافیک، ضربآهنگ نیز به آن اضافه میشود. بدین ترتیب صدا و موسیقی جزئی جدانشدنی از موشن گرافیک محسوب میشوند که همواره در کنار یکدیگر در حال پیشروی هستند. از طرفی یکی از نقاط مشترک گرافیک و موسیقی را نیز نباید فراموش کرد و آن پایه ریاضیات است که در واقع هارمونی به وجود آمده یک طرح گرافیکی یا یک قطعه موسیقی ناشی از فرمولهای ریاضی و هندسی نهفته شده در آن است که باعث چشمگیرتر یا دلنوازتر شدن طرح یا قطعه موسیقی مورد نظر میشود. بنابراین با کنار هم قرار دادن این سه مفهوم میتوانیم به موشن گرافیک برسیم.
به ظاهر این صنعت بسیار نوپا به نظر میرسد، در صورتی این هنر به صده هجدهم میلادی بازمیگردد. در آن دوره مفهوم موشن گرافیک بیشتر در قالب موسیقی گنجانده میشد. اما نخستین کاربرد حرفهای آن را میتوان به “سائول باس” نسبت داد که از آن در قالب تیتراژ فیلمهای دهه ۱۹۶۰ استفاده میکرد. موشن گرافیک با گذر زمان علاوه بر تیتراژ فیلم، جایگاه خود را در مفهومهای دیگر مانند “تیزر تبلیغاتی”، “لوگو انیمیشن” و “موزیک ویدئو” نیز پیدا کرد. اما با پایان یافتن قرن بیستم و متولد شدن دنیای دیجیتال، صنعت موشن گرافیک نیز همچون دیگر صنایع امروزی تحت تاثیر قرار گرفت و نقش ریاضیات، با ورود محاسبهگرهای خانگی یا به اصطلاح همان کامپیوترهای امروزی پررنگ و پررنگتر شد. امروز دیگر فرمولها و الگوریتمهایی که در طراحی گرافیکی یا متحرکسازی عناصر یک موشن گرافیک به کار گرفته میشوند شکل پیچیدهتری به خود گرفتهاند و بیننده به سختی میتواند اشکال هندسی و فرمولهای مورد استفاده در ریتم حرکتی آنها را تشخیص دهد و همین امر موجب جذابتر شدن این موضوع میشود.
موشن گرافیک همگام با توسعه صنایعی از قبیل صنعت تبلیغات، صنعت سینما، صنعت بازی و همچنین صنعت موسیقی، همواره جایگاه خود را در این صنایع استوارتر کرده است و چشمانداز روشنی پیش روی خود دارد. در حقیقت دیگر تنها هنرهای واقعگرایانه نیستند که در دنیای امروزی محبوبیت تام دارند، بلکه هنرهای آبستره نیز سطح محبوبیت خود را به دیگر سبکها رساندهاند و بدون شک یکی از صنایع فعال در این نوع نگرش انتزاعی، صنعت موشن گرافیک محسوب میشود.
نویسنده: مازیار شریفیان
منبع: نار