چند روز پیش سراغ آقای سعید ابراهیمی یکی از دانشجویان فعال و مستعد دانشکده هنر دانشگاه دامغان رفتیم تا یک گپ صمیمی با هم دیگر داشته باشیم. شما رو دعوت می کنم که حتماً این مصاحبه رو بخونید و از دستش ندید:
سلام آقا سعید وقتتون بخیر و نیکی؛ ابتدا خودتون رو معرفی کنید، بفرمایید که چی شد که سمت هنر اومدید و اینکه آیا هنرستانی بودین یا یه رشته نظری می خوندید؟
سلام، من سعید ابراهیمی متولد سال 70 در شهر تهران و ساکن کرج هستم.
از سال 79 شروع به انجام کارهای هنری کردم. از همین سال شروع به طراحی رنگ روغن کردم.
اوایل در همون سن و سال یکی دو تا کلاس رفتم که چیزی بهم یاد ندادند و باعث شد که خودم به شخصه دنبال یادگیری باشم.
چندین سال بطور مداوم کپی کاری می کردم، یک مدت از کارهای باب راس کپی می کردم و به سبک ایشون کار می کردم.
و تابلوهای نیم ساعته می کشیدم. و بعد این کارها را رها کردم.
زیر دست یکی از استادای کپی کار تهران بودم. و اصول کپی کاری رو بصورت حرفه ای یاد گرفتم! و تابلوهای معروفی چون دختر کتاب خوان اثر فراگونار و تابلوهای امپرسیونیستی و یا تابلوهای دیگر مثل تابلو حضرت زکریا رو با رنگ روغن کشیدم.
سه ماه که پیش استاد بودم، من رو مجبور می کرد که به شاگرداش اصول کار رو یاد بدم با این وجود که بیشتر اون ها از من بزرگتر بودند و براشون تدریس می کردم. این ماجرا بر می گرده به سال 86 که به مدت سه ماه این کار رو می کردم.
رشته دیپلم من ریاضی بود؛ شرایط به شکلی بود که ترجیح دادم به هنرستان نروم .درسم هم خوب بود. کنکور هنر دادم و بعد از اینکه وارد دانشکده هنر دامغان شدم، سطح طراحیم با اینکه این همه مرحله رو در زمینه طراحی دیده بودم و در طراحی زنده و طراحی کاراکتر هم سطح بقیه بچه ها بودم؛ نمی شد گفت بالاتر هر چند که دوستان می گفتند طراحیم خوبه ولی بنظر خودم این گونه نبود.
استادان محترم دانشگاه کمک چندانی به شخص بنده در کارهایم بهم نکردند؛ اومدنم به دانشگاه تنها کمکی که بهم کرد این بود که وقتم صرف درس ریاضی خوندن نمی شد. و به خاطر همین وقت بیشتری برای طراحی داشتم.
سال 83 یا 84 بود که چون علاقمند به کارهای سه بعدی شده بودم؛ برای این کار در یک دوره دو ماهه با ارائه یک پروژه، دیپلم 3dmax گرفتم. و بعد از اون زمان خودم شروع به کار کردن با نرم افزارهای سه بعدی کردم.
نرم افزارهای مختلفی رو کم و بیش کار کردم و انیمیشن تست ساختم؛ کتاب های مختلفی رو خوندم.
من 3dmax رو با راهنمای خودش یاد گرفتم! حتی تو اون کلاس هایی که رفتم چیز خاصی به من یاد ندادند.
و به خاطر اینکه 3dmax رو از help برنامه یاد گرفتم باعث شد که انگلیسیم هم خوب بشه! شما فرض کنید که می خواهید یک راهنمای 300 – 400 صفحه ای رو که انگلیسی کامل هست رو با جستجوی معنای لغات و ترجمه اون ها شروع به یادگیری کنید. و این گونه شد که 3dmax رو یاد گرفتم.
من از تجربه خیلی ها استفاده کردم، با خیلی از طراحان ایرانی چت کردم و با افرادی نظیر یوسف زمانی، اخیراً شهاب کشورگیری، سهیل دانش اشراقی و خیلی ها که الان حضور ذهن ندارم، ارتباط دارم. و این گفتگو ها خیلی کمکم کرد.
تو شبکه اجتماعی بودن و کامنت گذاشتن های دیگران من رو خیلی کمک کرد و قبل از اون هم وبلاگم بود که کارهام رو در اون درج می کردم؛ با اینکه شاید دو سه نفر بیشتر نمی اومدند و بازدید می کردند ولی همین نظراتی که برام می دادند برام مهم بود و تو پیشرفت کارهام تأثیر داشت.
یک جوری خودم رو مؤظف می دونستم که امروز مجبورم به خاطر کسانی که به وبلاگم سر می زنند، یک طراحی انجام بدم. حتی برای اون دو سه نفر ثابت وبلاگم.
من اصولاً توی تابستون بیشترین پیشرفت ها رو داشتم. بقیه زمان ها که تو دانشگاهم سرعت کار پیشرفتم کم میشه. بخاطر اینکه تو تابستون وقت بیشتری دارم. ولی بخاطر خوندن درسا یا حتی خود فضای خوابگاه باعث می شه که تنهایی کار کردن رو نداشته باشی.
من بیشتر اوقاتی رو هم که تو خونه هستم بیشتر برای کار طراحی و تمرکز، شب ها مشغول به طراحی کشیدن می شوم.
برای طراحی دیجیتال هم موقعی که سال 90 وارد دانشگاه شدم و تازه کار رو شروع کرده بودم. میشه گفت تقریباً ده درصد چیزی رو که بلد هستم از اساتید طراحی دانشگاه یاد گرفتم. ولی 90 درصد بقیه شو خودم رفتم دنبالش تا یاد بگیرم. ترم های اول بارها شد که برای بچه ها خواستم کلاس طراحی بذارم، اوایل با خواهش از بچه ها دعوت می کردم. تا بیان با هم طراحی کنیم و پیشرفت کنیم. و هیچ کس قبول نمی کرد، و من تنهایی می رفتم و طراحی می کردم تا اینکه گذشت و گذشت و دیدم که بچه ها هیچ علاقه ای ندارند.
همواره در تلاش بودم که بچه ها رو به رشته علاقه مند کنم ولی انگار خیلی در این زمینه موفق نبودم. گرچه تلاش هایم باعث شد که بچه های گرایش انیمیشن تعدادشون بیشتر شود.
کارهایی رو که الان انجام می دهم؛ همشون ذهنی هستند، بخاطر اینکه به نظرم کپی کاری ارزش چندانی ندارد و هر کسی می تواند با یک دید معمولی این کار رو انجام دهد. و این دید طراحی رو میشه راحت بدست آورد.
ولی خُب این برای من بی ارزش هست. و به خاطر همین به طراحی کاراکتر و کانسپت فضا رو آوردم. و همزمان طراحی کاراکتر و مدلینگ رو هم انجام می دادم.
در هر صورت generalist شدم و در هر چیزی سرک کشیدم؛ چه استوری بورد، چه طراحی کانسپت، فیلمنامه، چه کارگردانی و … و در این میان استادها بهم روحیه می دادند.
در طول این چند ترم همه استاد ها ازم راضی بودند. با اینکه نه من دنبال نمره بودم و نه نمره گرفتم! و من به چیزی رسیدم که رفتم دنبالش و اون هم کار بود.
از اولین کارهای سعید ابراهیمی در زمینه طراحی دیجیتال
به نظرت چه کسی باعث شد که اولین بار به سمت هنر گرایش پیدا کنی؟
من وقتی که 5 سالم بود الفبا رو یاد گرفتم؛ و وقتی که شش سالم بود، خواهرم به من چشم کشیدن رو یاد داد.
و از اونجا یک ذره علاقمند به هنر شدم و به کشیدن از طرح های مختلف بخصوص از تصاویر روزنامه ها شروع کردم.
خانوادم وفتی می دیدن که چقدر جالب هست که یک بچه 8 – 7 ساله می تواند یک عکس روزنامه رو خیلی شبیه بکشد. با این وجود که نقاشی هام اون موقع کج و کوله بودند ولی نسبت به یک بچه در این سن و سال خوب بود.
و لذا این باعث شد که خانواده، من رو به کلاس طراحی بفرستند. وقتی که کلاس طراحی رفتم دیدم که جلوی من کوزه گذاشتند و گفتم که من علاقه ای به این ندارم و می خواهم چهره کار کنم که نشد و من هم دیگر به کلاس نرفتم.
ولی علاقمندیم به زمینه 3d و انیمیشن به موقعی بر می گردد که ما در بسیج تهران بودیم و در آن زمان برای اولین بار شخصی نرم افزار 3dmax برام باز کرد. و با این وجود که ایشون از خود نرم افزار سر در نمی آوردند ولی در مورد کاربرد هاش اینکه باهاش انیمیشن می سازند و تبلیغات تلویزیونی درست می کنند؛ توضیح داد.
و این باعث شد که این نرم افزار برایم جذاب باشد و سراغ یاددگیری 3dmax بروم. و لذا رفتم و از فرهنگسرای اشراق مدرک 3dmax رو گرفتم.
مسلماً در این مسیر فراز و نشیب هایی بوده؛ شیرین ترین و بدترین خاطره ای که تا به الان داشتی رو برامون تعریف کن.
یک روزی بود که ما خواستیم کارهامون رو با دوستم امیر بفروشیم. به این خاطر که به مشکل مالی رسیده بودیم.البته شرایط حاد نبود ولی برای خوشگذرانی نیاز به پول بیشتری داشتیم.
لذا تصمیم گرفتیم که بریم و یک سری از کارهای طراحی رو که انجام داده بودم را در خوابگاه بفروشیم. و این کار برام خیلی شرم آور بود، و تا حالا نشده بود که خودم به شخصه دنبال فروش کار هایم باشم.
بلاخره تک تک اتاق ها رفتیم، خیلی روز تلخی واسه من بود. ولی در عین حال پایان اون روز برام خیلی خوب بود. کارهایی رو که انجام میدادم برام خیلی ارزشمند تر از اون مبلغ بود.
وقتی به تک تک اتاق ها می رفتیم می دیدیم بچه های هنر خیلی خوب استقبال می کنند. ولی خیلی از دانشجویان رشته های دیگر بودند که می گفتند “اینها چیه؟ بردار ببر!” یکی می گفت که “اینها رو تو کشیدی؟ من باورم نمیشه!” و بعد ما قسم می خوردیم که اینها رو خودمون کشیدیم. خیلی حرف های عجیب و غریبی زدند که من هم از بعضی هاشون ناراحت شدم اما میگذاشتم رو حساب مطلع نبودنشون در مورد نحوه طراحی این تصاویر.
آخر اون روز با اینکه مثلا از هر ده تا طرح یکیش رو فروختیم ولی پولی که داشتیم برامون خیلی ارزشمند بود.
خود روز تلخ بود؛ مثلا شما فرض کن کاری رو تو چند ساعت کشیدی ولی اصلا کسی کارت رو نمی بینه و یا تو دیدنش رفتاری رو نشون میده که شاید خوشت نیاد.
خلاصه اون روز هم روز تلخ بود و هم شیرین که همیشه یادم می مونه.
قبل از اینکه رشته تلویزیون و هنرهای دیجیتال رو انتخاب کنی در موردش آشنایی داشتی؟
اصلاً نمی دونستم که رشته اش چی هست. مثلا مادر بزرگم بهم می گفت که می خوای تلویزیون درست کنی!
چیزی که راجب تلویزیون و هنرهای دیجیتال فکر می کردم این بود که کارهایی شبیه به اتاق فرمان تو تلویزیون هست.
وقتی که روز اول وارد دانشگاه شدم و استاد مؤمنی گفتند که این رشته دو گرایش انیمیشن و گرافیک داره، خیلی خوشحال شدم و اون روز در پوست خودم نمی گنجیدم.
قبلاً فکر می کردم که حالا ارشد به رشته انیمیشن می روم ولی وقتی دیدم که در همین دامغان می تونم انیمیشن بخونم. برام جالب بود.
بهترین انیمیشن هایی که تا به حال از دوران کودکی تا به حال دیدی و همچنین انیماتور هایی که دوستشون داری و کارهاشون رو می پسندی رو برامون نام ببر
من بیشتر انیمیشن دو بعدی رو دوست دارم (انیمیشن خالص، انیمیشن paper)
چون که خیلی هنر بیشتری درونش وجود داره مثل کارهای میلت کال، ریچارد ویلیامز، گلن کین و …
اندر استاتون و جان لستر هم افرادی بودند که با پیشرفت تکنولوژی انیمیشن سه بعدی رو وارد بازار کردند و کار های فوقلعاده ای کردند.
انیمیشن های رو که خیلی دوست دارم؛ UP، Paper Man، دو گانه ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی ها، پونیو و کارهای میکازاکی که فوق العاده هست و مخصوصا شهر اشباح رو خیلی دوست دارم.
و اما سوال آخر برای ورودی های جدیدمون یا دوستداران انیمیشن که شاید الان دانش آموزند و یا کسانی که خودشون برای خودشون کار می کنند؛ چه توصیه ای داری؟
من در اون حدی نیستم که توصیه داشته باشم ولی تنها چیزی که میدونم این هست که «دست خودتون هست» مهم نیس که تو دامغان هستین یا تو کانادا؛ همه جای دنیا دانشجوهای مختلف داره و به قولی آدم تو محدودیت ها ستاره میشه.
دست دکتر مؤمنی نیست، دست دکتر گلبهار نیست دست فلانی و فلانی و …چرا به اینها غر می زنیم! دست خودتون بوده که اینجایید و هیچ کدوم اجبار نبوده.
کسی که کار کنه به جایی که بخواهد می رسد چه از ایران چه از آلمان، فرانسه و چه هر جای دنیا
خودتون، خودتون رو به اون جایی که می خواهید برسونید و منتظر یک اتفاق نباشید! خودتون به اندازه تلاشتون هر چی بخواهید می رسید.
برای کسی که به انیمیشن علاقمند هست، تو هر حالتی دست از طراحی برندارد. مخصوصا طراحی روی کاغذ.
بسیار ممنون از اینکه وقت گرانبهاتون رو در اختیارمون قرار دادید.
/ج.ق